ورود آقایان ممنوع
وبلاگی برای دخترای گل
معلم زن اسپانيايي داشت به شاگرداش توضيح ميداد که اسامي در زبان اسپانيايي برخلاف انگليسي مذکر و مونث هستند. براي مثال خانه مونث هستش و مداد مذکر!
يک دانش آموز پرسيد "جنسيت کامپيوتر چيه"
معلم بجاي جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسيم کرد:
آقايان و خانمها و از آنها خواست خودشان تصميم بگيرند که آيا کامپيوتر مذکر است يا مونث.
از هر گروه خواسته شد 4 دليل براي توصيهشان بياورند.
گروه آقايان تصميم گرفتند که جنسيت کامپيوتر قطعا بايد مونث باشه چون:
1) هيچ کس غير از سازندگانشان از منطق داخليشان سر در نميآورد
2) زبان فطريشان براي هيچ کس غير از خودشان قابل درک نيست
3) حتي کوچکترين اشتباه در حافظه طولاني مدتشان باقي ميماند تا زماني آن را به ياد بياورند (به رخ بکشند)؛
4) به محض اين که به يکي از آنها تعهدي پيدا کردي، ميفهمي که نصف حقوقت رو بايد خرج لوازم جانبيش کني.
گروه خانمها به اين نتيجه رسيدند که کامپيوتر بايد مذکر باشد چون:
1) اگه بخواهي بهشون بگي کاري رو انجام بدن، اول بايد روشنشون کني
2) اونها اطلاعات زيادي دارند اما هنوز خودشون نمي تونن فکر کنن
3) از اونها انتظار حل مشکلات ميره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛
4) به محض اين که نسبت به يکيشون تعهدي پيدا ميکني،
ميفهمي اگه يکمي ديگه صبر کرده بودي، يک مدل بهتري ميتونستي داشته باشي.
و نتيجه؛
خانمها برنده شدند
![]()
جمعه 15 مهر 1390برچسب:, :: 16:30 :: نويسنده : لعیا پسرها و دیدگاهشون از زندگی اجتماعی در سنین مختلف سن 14 سالگی : تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن . اول بدبختی سن 15 سالگی : یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن ... از قیافه خودشون بدشون می یاد
سن 16 سالگی : توی این سن اصولا راه نمیرن، تکنو می زنن ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن
سن 17 سالگی : یه کمی مثلا آدم میشن ... فقط شعرهاشون و بلند بلند می خونن ... یادش به خیر اون روزها که تکنو نبود راک ن رول می خوندن
سن 18 سالگی : هر کی رو می بینن تا پس فردا عاشقش میشن ... آخ آخ ...آهنگ های داریوش مثل چسب دو قلو بهشون می چسبه
سن 19 سالگی : دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن ... تیز میشن ... ابی گوش میدن
سن 20 سالگی : از همه شون رو دست می خورن ...ستار گوش میدن که نفهمن چی شده
سن 21 سالگی : زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن ... مثلا عاقل می شن
سن 22 سالگی : نه می فهمن که زندگی همش عشقه ... دنبال یه آدم حسابی می گردن
سن 23 سالگی : یکی رو پیدا میکنن اما مرموز میشن ... دیدشون عوض می شه
سن 24 سالگی : نه... اون با یه نفر دیگه هم دوسته ...اصلا لیاقت عشق منو نداشت
سن 25 سالگی : عشق سیخی چند؟ ... طرف باید باباش پولدار باشه... حالا خوشگل هم باشه بد نیست
سن 26 سالگی : این یکی دیگه همونیه که همهء عمر می خواستم ... افتخار میدین غلامتون باشم ؟
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم
--------------------------------------------------------------------------------
دخترها و دیدگاهشون از زندگی اجتماعی در سنین مختلف
سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم
سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی
سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن
سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث
سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن
سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست
سن 20 سالگی : نه , نه ... اون منو نمی خواست آخرش منو یه کور و کچلی می گیره ... می دونم
سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط
سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه
سن 23 سالگی : همهء خواستگارا رو رد می کنن
سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه
سن 25 سالگی : اااااااه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر کی میخواد باشه ، باشه
سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله
سن 27 سالگی : آخیش
سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی
جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 15:37 :: نويسنده : لعیا
درباره وبلاگ ![]() دوستان عزیزم سلام ، به وبلاگ دخترونه من خوش اومدید ، اول از همه اینکه این وبلاگ یک وبلاگ ضد مرد نیست بلکه وبلاگی دخترانه است که مطالب آن حاوی نکات آموزنده برای دختران است. اگر جک یا لطیفه ای ضد پسر را در این وبلاگ گذاشته ام قصد اهانت به آقایون را ندارم و فقط جهت تفریح و خنده بیان شده است. زمانی مصاحبه گری از دکتر علی شریعتی پرسید: به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟ ایشان پاسخ دادند : نمی خواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمایید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست. آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |